انجام الزام سياسي بدون محتوا ، دو گام به عقب يا يک گام به جلو؟
با تشکر از آقای علی ناظر که با مجموعه نوشته هاي مسئولانه ی خود "امر به وظيفه يا امر به نتيجه؟" راهگشای مطرح شدن و باز کردن غل و زنجيرهايی هر چند محدود شدند که سالها بود دست و پای مبارزان مجاهد را از تحرک و همراهی با شتاب تغييرات تکاملی مردمی ، بسته بود.

يکی ديگر از نشانه های موثر بودن اينگونه نوشته هاي دلسوزانه و انتقادهای سازنده در بين نيروهای اپوزيسيون و باز شدن اين غل و زنجيرها ، مقاله ي در خور توجه ي امروز آقاي بيژن نيابتی در انترنت بود که معمولاً به نيابت از مجاهدين، نوشته های خود را می نويسند. (دليل نيابتی نوشتن اين دوست هموطن ايرانی که بلحاظ محترم بودن وکالت و نيابت، نه گناه محسوب، و نه جرمی تلقی می شود بلکه دليل درخور بودن اين نوشته بشمار می روداينکه ، ايشان در همين مقاله ی خود با عنوان " دولت انتقالی موقت" بجای دولت موقت "جمهوری دموکراتيک" تصريح کرده اند:" بر خلاف آنان من اما ، هيچگاه معتقد نبوده ام که حذف اين " نام" باعث جذب " نيروهای سياسی" می گردد ، چرا که پروسه جذب و دفع نيروهای شورا در چهارچوبهای جدی تری ، ورای اينگونه " نامگذاريها" جريان داشته است"( مطالب داخل گيومه نقل قول آقای بيژن نيابتی که بعنوان نظر شخصی ، تضاد آشکاری با عنوان مقاله ی منتشره دارد) پس اگر اعتقاد نداريد چه دليلی به نوشتن مقاله ، بجز نيابت؟)
آقای نيابتی در اين مقاله با آه و ناله های هميشگی از نيروهای غير خودی، دگر انديش، منتقد، ...( مجاهدين به قسمتی از اين نيروها، دشمن و به عده ای از آنان، بهانه جو ، نام نهاده اند!) قبول کرده اند که اين تغيير نام "يک الزام سياسی" است. ولی متاسفانه در طول اين مقاله ی قبول ، چنان از اين الزام صحبت کرده اند که گاو 9 من شير را تداعی نموده، چرا که در جمله آخر پا زده و تمام دلايل ذکر کرده بر آن الزام را ريخته ، نوشته اند:" اگرچه آنچه در شرايط " اختناق مطلق" راه به جلو می گشايد ، نه نامگذاريها ، که " آتش سلاح است" ( نقل قول آقای نيابتی) دوست عزيز، مگر شما معتقد به شکل و محتوا و عدم تضاد آن دو نيستيد؟ پس چرا هنوز در مورد شکل و محتوا مسئله داريد؟ مگر هر محتوايی نبايد شکل خاص خود را داشته باشد که با آن همبستگی نمايد؟ پس چرا ؟ اگر فکر می کنيد که " از روز اول می دانستيم که از لحاظ جو و فضای سياسی و از لحاظ بين المللی ( حذف کلمه اسلام) به صرفه تر است ولی چرا بايد خودمان را در برابر دشمن دجال خلع سلاح کنيم؟"( نقل قول تصريحی آقای مسعود رجوی بعد از مصاحبه ی دومين هفته ی ورود به پاريس در ديماه سال 71 به نقل از همان مقاله ی آقاي نيابتی) پس چه ضرورت الزامی ، امروز؟ و چه عدم الزامی مهمتر از از دست دادن وجهه ی بين المللي مبارزات بر حق مردمی ، ديروز؟ و اگر اين الزام تغيير " نام" برازنده ی مبارزات آزاديخواهانه ی مردمی نيست ، چرا خود را خلع سلاح می کنيد؟ واگر هست، چه اتهام بهانه ای؟ چرا که بعنوان يک شهروند منتقد، هيچگاه نخواسته و نمی خواهم شما خود را در مقابل دشمن قدار خلع سلاح کنيد، بلکه همواره اميدوار بوده ام شماها ، با بررسی غير تعصبی انتقادها، سلاحهای خود را قدرت بخشيد و چون شجره ی طيبه ، اقشار بيشتری را در امر مبارزه، سازماندهی کنيد ولی اگر به قول شما" مجاهدين خير و صلاح خود را بيش از هر کس ديگری تشخيص می دهند" پس کدام انگيزه ی انسانی جز قبول پيچ و مهره شدن و کدام گام به سمت شورا؟
چرا که شورا، وقتی محتوا می يابد که همه ، خير و صلاح خود را، در آنجا مطلق نکنند و به نظر سنجی و آراء احترام گذارند. وقتی شوراي مقاومت محتوا می يابد که مبارزه با اختناق در جهت دست يابی به حقوق اوليه ی مردم با مبارزه ی اعتقادی ، گره زده نشود که لازم باشد نام اسلام 21 سال با توجه به بی صرفه بودنش حفظ شود. چرا که آن شق مبارزه ، مبارزه ی شخصی ، گروهی و دينی محسوب می شود که از منظر عمومی ، مبارزه کوری است که با خواست خداوند که ايجاد کننده ی اين اختلافات است برای تکامل در تضاد قرار می گيرد!! چرا که مردم معتقدند:" آن چراغی را که ايزد برفروزد، هر آنکس پف کند ، ريشش بسوزد!" و آن مبارزه، سالهاست با پرداخت سنگينترين بهاها ، از جيب مردم و عدم وصول موفقيت ، آزمايش ناموفق بودن خود و دلسردی مردم را داده است.( اگر با استدلال درصد مسلمان بودن مردم ايران مبارزه ی اعتقادی شما مشروع می شد که حال و روز مردم 99% مسلمان امروز اين نبود!!)
اگر به قول شما اعتماد کنيم که نوشته ايد:" خوب می دانم که مسئله ی مجاهدين هيچگاه در جا زدن در اشکال نبوده است" پس چرا 21 سال در جا زدن در نامی که آقای مسعود رجوی خود اعتراف دارند " از روز اول می دانستيم که از لحاظ جو و فضای سياسی و از لحاظ بين المللی (حذف کلمه ی اسلام) به صرفه تر است"؟
آيا اين خلع سلاح امروز در برابر دشمن ( به قول خود آقای رجوی) از يک نيرويی که هنوز مبارزه را ايدئولوژيک می بيند ، بی محتوا کردن اين الزام امروزشما ، بشمار نمی رود؟
آيا همين پافشاری بر اين" نام" نبود که دست خمينی را برای منافق ناميدن و بدتر از کفار دانستن مجاهدين و شرعی کردن سرکوب باز گذاشت؟ و زمينه ی سکوت بين المللی را؟ آيا اين حربه ، نافی آن استدلال شما برای درست بودن کنجاندن نام اسلام بر روی مبارزات مشروع مردم برای کسب آزادی در 21 سال گذشته نيست؟ چرا؟
با تشکر و اميد به اينکه در اين به چالش کشيدن نيروهای نزديک به خود ، بعنوان يک شهروند ايرانی بتوانم گره های ذهنی خود را باز کرده ، برای ابهامات و سئوالات چندين ساله ی خود ، جوابی در خور از شما به نيابت از مجاهدين بگيرم .
اميد بهروزی ــ جمعه 15 شهريور 1381
Beh_east@yahoo.com